نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑


اون يه آکواريوم شيشه اي ساخت و اونو با يه ديوار شيشه اي دو قسمت کرد.



تو يه قسمت يه ماهي بزرگتر انداخت و در قسمت ديگه يه ماهي کوچيکتر که غذاي مورد علاقه ي ماهي بزرگه بود .



ماهي کوچيکه تنها غذاي ماهي بزرگه بود و دانشمند به اون غذاي ديگه اي نمي داد... او براي خوردن ماهي کوچيکه بارها و بارها به طرفش حمله مي کرد،




اما هر بار به يه ديوار نامرئي مي خورد. همون ديوار شيشه اي که اونو از غذاي مورد علاقش جدا مي کرد.



بالا خره بعد از مدتي از حمله به ماهي کوچيک منصرف شد. اون باور کرده بود که رفتن به اون طرف آکواريوم و خوردن ماهي کوچيکه کار غير ممکنيه.



دانشمند شيشه ي وسط رو برداشت و راه ماهي بزرگه رو باز کرد، اما ماهي بزرگه هرگز به سمت ماهي کوچيکه حمله نکرد. اون هرگز قدم به سمت ديگر آکواريوم نگذاشت.


مي دونين چرا؟



اون ديوار شيشه اي ديگه وجود نداشت، اما ماهي بزرگه تو ذهنش يه ديوار شيشه اي ساخته بود. يه ديوارکه شکستنش از شکستن هر ديوار واقعيسخت تر بود




اون ديوارباور خودش بود. باورش به محدوديت ما هم اگه خوب تو اعتقادات خودمون جستجو کنيم، کلي ديوار شيشه اي پيدا مي کنيم که نتيجه ي



مشاهدات و تجربياتمونه و خيلي هاشون هم اون بيرون نيستن و فقط تو ذهن خود ما وجود دارند هر فردي



خود را ارزيابي مي کند واين برآورد مشخص خواهدساخت که او چه خواهد شد.



شما نميتوانيد بيش از آن چيزي بشويد که باور داريد هستيد، اما بيشاز آنچه باور داريد مي توانيد انجام دهيد



:: موضوعات مرتبط: جالب و خواندنی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2685
|
امتیاز مطلب : 397
|
تعداد امتیازدهندگان : 98
|
مجموع امتیاز : 98
تاریخ انتشار : شنبه 20 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

سوال كه خداوند از تونخواهد پرسيد”10

1- خداوند از تو نخواهد پرسيد پوست تو به چه رنگ بود
بلكه از تو خواهد پرسيد كه چگونه انساني بودي؟

2- خداوند از تو نخواهد پرسيد كه چه لباس‌هايي در كمد داشتي
بلكه از تو خواهد پرسيد به چند نفر لباس پوشاندي؟

3- خداوند از تو نخواهد پرسيد زيربناي خانه ات چندمتر بود
بلكه از تو خواهد پرسيد به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتي؟

4- خداوند از تو نخواهد پرسيد در چه منطقه اي زندگي مي‌كردي
بلكه از تو خواهد پرسيد چگونه با همسايگانت رفتار كردي؟

5- خداوند از تو نخواهد پرسيد چه تعداد دوست داشتي
بلكه از تو خواهد پرسيد براي چندنفر دوست و رفيق بودي؟

6- خداوند از تو نخواهد پرسيد ميزان درآمد تو چقدر بود
بلكه از تو خواهد پرسيد آيا فقيري را دستگيري نمودي؟

7- خداوند از تو نخواهد پرسيد عنوان و مقام شغلي تو چه بود
بلكه از تو خواهد پرسيد آيا سزاوار آن بودي وآن را به بهترين نحو انجام دادي؟

8- خداوند از تو نخواهد پرسيد كه چه اتومبيلي سوار مي‌شدي
بلكه از تو خواهد پرسيد كه چندنفر را كه وسيله نقليه نداشتند به مقصد رساندي؟

9- خداوند از تو نخواهد پرسيد چرا اين قدر طول كشيد تا به جست و جوي رستگاري بپردازي
بلكه با مهرباني تو را به جاي دروازه هاي جهنم، به عمارت بهشتي خود خواهد برد.

10- خداوند از تو نخواهد پرسيد كه چرا اين مطلب را براي دوستانت نخواندي
بلكه خواهد پرسيد آيا از خواندن آن براي ديگران در وجدان خود احساس شرمندگي مي‌كردي؟

 



:: موضوعات مرتبط: جالب و خواندنی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1049
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

بيراه نيست اگر بگوييم دروغ گفتن هم استعداد خاصي مي خواهد. متأسفانه تا به امروز علم موفق نبوده تا مرز افکار راست و دروغ را مشخص کند يا به عبارتي ديگر شلختگي ذهن مانعي بر سر راه اين تکنولوژي است، با اين حال افراد دروغگو را مي توان با استفاده از نشانه هايي تشخيص داد، آيا ازاين نشانه ها آگاهي داريد؟
چرا دروغ مي گوييم؟
 
جز در موارد خاصي که شخص دروغگو از رفتارش بدون هيچ منفعتي لذت مي برد، افراد دروغگو پيوسته براي دروغ هاي خود به دنبال دلايلي قانع کننده، مقابل وجدان خويش مي گردند. ترس از دست دادن يا ميل به دست آوردن فردي که به او علاقه منديد يا موقعيت شغلي و اجتماعي مناسب و... مهم ترين انگيزه هاي دروغ هاي کوچک و بزرگ هستند.
روان شناسان معتقدند که بيشتر افراد به منظور محافظت از روابط اجتماعي خود دروغ مي گويند هنگامي که همسرتان از شما درباره ي بزرگي دماغش سؤال مي کند، ممکن است واکنشي کاملاً صادقانه در قبال پرسش او نداشته باشيد چون احساس مي کنيد باعث رنجش خاطر او مي شويد.
از سوي ديگر نبايد فراموش کرد جز در موارد استثنا و درمورد افرادي که با توجه به اعتقادات مذهبي قوي که دارند و از خطا مبرا هستند، کسي که ادعا کند در طول زندگي اش دروغ نگفته دروغگوي بزرگي است! بي ترديد همه ي افراد از روي اجبار يا به اختيار خود دروغ هايي در زندگي مي گويند، اما گاهي افرادي پيدا مي شوند که در اين زمينه افراط مي کنند.
چگونه دروغ سنج خوبي باشيم؟
 
تشخيص فرد دروغگو از شخص راستگو جزو علايق مشترک همه ي افراد است و به قولي «لذتي که در گرفتن مچ شخص دروغگو هست در دروغ گفتن نيست».
روان شناسان دراين باره توصيه هايي دارند که دانستن آن ها مي تواند به شما کمک کند:
به حرکات ظاهري توجه کنيد
 
تنها به يک فاکتور مثلاً استرس داشتن فرد توجه نکنيد، چرا که ممکن است شخصي راست بگويد ولي هنگام صحبت کردن عصبي به نظر برسد. قبل از اين که سؤال بپرسيد ( بدون آن که جلب توجه کنيد) حالات اوليه ي فرد نظير ميزان نگراني، عصبانيت، ارتباط چشمي و پلک زدن و موقعيت دست هايش را به خاطر بسپاريد.
مقايسه کنيد
 
کليد فهميدن اين که شخصي دروغ مي گويد يا نه، در اين است که پس از سؤال کردن ( درست در مدت زمان کوتاهي که اطلاعات در مغز طرف مقابل پردازش مي شود تا جواب شما را بدهد.) تغييرات رفتاري او را که در مرحله ي پيش به خاطر سپرده ايد بررسي کنيد. توجه داشته باشيد فرصت مقايسه را از دست ندهيد زيرا پس از گذشت اين زمان طلايي فرد به تسلطي نسبي روي رفتارش خواهد رسيد.
خوب گوش کنيد
 
گاهي اوقات توجه به حالات بدن و دقيق شدن در رفتار طرف مقابل کمک شاياني به شما نمي کند. در اين موارد دقت در گفته هاي شخص، بهترين راهنماست. دروغگوها معمولاً بيش ازحد به جزئيات بي ربط مي پردازند. آن ها سعي مي کنند با اين کار ذهن مخاطب شان را از موضوع اصلي دور کنند تا دروغ شان کم رنگ جلوه کند. فراموش نکنيد که دروغگو فراموشکار و احتمال تناقض بين حرف هايش زياد است.
چند دقيقه مکث کنيد
 
براي بيشتر مردم دروغ گفتن امري سخت و استرس زاست و هيچ اتفاقي مثل سکوتي که ميان پاسخ او و سؤال بعدي تان برقرار مي کنند، عذاب آور نيست. سعي کنيد در اين موقع ميزان عصبانيت و نگراني فرد دروغگو را بسنجيد.
بحث را عوض کنيد
 
بي ترديد شيرين ترين زمان براي دروغگو لحظه اي است که احساس کند دروغ به پايان رسيده و در کارش موفق بوده است. تغيير بحث توسط شما احتمالاً لبخندي بر لبان دروغگو مي نشاند. در اين هنگام بازگشت به مبحث قبلي مانند ضربه ي پاياني يک بوکسور براي « ناک اوت» کردن حريفش است و با خشم مضاعف او همراه خواهد بود.
پنج عامل دروغگويي
 
1-بيماري دروغگويي:
نداشتن درک صحيح از کار درست و غلط و نداشتن حس پشيماني پس از آزار ديگران، از ويژگي هاي اصلي اين گونه بيماران است. چنين افرادي بسيار حرفه اي دروغ مي گويند، به هيچ وجه احساس بدي نسبت به عمل خود ندارند و اصولاً با عذاب وجدان بيگانه اند.
2-عادتي به نام دروغگويي:
براي چنين افرادي هميشه دروغ اولين گزينه است، حتي اگر برايش دليلي قانع کننده اي نداشته باشند. تجربيات و خاطرات دوران کودکي افراد دروغگو مثل زندگي در محيط فاسدي که دروغ ضرورت ادامه ي حيات و زندگي نسبتاً راحت آنها بوده، باعث مي شوند آن ها در هر سن و سالي هم که باشند به طور ناخود آگاه دروغگويي را ترجيح دهند.
3-خودشيفتگي:
نارسيست ها دروغ مي گويند تا نزد ديگران محترم شمرده شوند و بزرگ تر از آن چه هستند جلوه کنند.
4-بي ثباتي شخصيتي:
معمولاً زندگي افرادي که چنين خصوصيتي دارند با بي بندو باري اخلاقي همراه است، آنها براي فرار از احساس گناه و شرمي که نسبت به اعمال و مسئوليت ناپذيري خود دارند در دروغگويي افراط مي کنند.
5-دروغ هاي نمايشي:
«حالم اصلاً خوب نيست، به زودي مي ميرم» يا «اگر ترکم کني، خودم را مي کشم» از اين قبيل دروغ هايي است که غالباً براي جلب حس ترحم يا عشق و محبت اطرافيان گفته مي شود ولزوماً منعکس کننده ي احساسات واقعي شخص نيستند.

 



:: موضوعات مرتبط: جالب و خواندنی , راه های شناسایی افراد دروغگو , ,
:: بازدید از این مطلب : 1301
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : جمعه 6 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

روزی يک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو در هدايت کرد و يکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق يک ميز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن يک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردنی و مريض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هايی با دسته بسيار بلند داشتند که اين دسته ها به بالای بازوهايشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جايی که اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
مرد روحانی با ديدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگين شد، خداوند گفت: 'تو جهنم را ديدی، حال نوبت بهشت است'، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقيقا مثل اتاق قبلی بود، يک ميز گرد با يک ظرف خورش روی آن و افراد دور ميز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خنديدند، مرد روحانی گفت: 'خداوندا نمی فهمم؟!'، خداوند پاسخ داد: 'ساده است، فقط احتياج به يک مهارت دارد، می بينی؟ اينها ياد گرفته اند که به یکديگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!'
هنگامی که موسی فوت می کرد، به شما می اندیشید، هنگامی که عیسی مصلوب می شد، به شما فکر می کرد، هنگامی که محمد وفات می یافت نیز به شما می اندیشید، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا (ملکوت الهی) نخواهد شد.
 



:: موضوعات مرتبط: جالب و خواندنی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1176
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : جمعه 6 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

 قبل از دبستان

 گریه نکن


• شیطونی نکن


• دست تو دماغت نکن


• تو شلوارت پی‌پی نکن


• مامانت رو اذیّت نکن


• روی دیوار نقاشی نکن


• انگشتت رو تو پریز برق نکن


• دمپایی بابا رو پات نکن


• به خورشید نگاه نکن


• شبها تو جات جیش نکن


• تو کمد مامان فضولی نکن


• با اون پسر بی‌تربیته بازی نکن


• اسباب‌بازی‌ها رو تو دهنت نکن


• زیر دامن شمسی خانوم رو نگاه نکن


• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن

 

 دوره ی دبستان

• موقع رفتن به مدرسه دیر نکن


• پات رو تو جامیزی نکن


• ورقهای دفترت رو پاره نکن


• مدادت رو تو دهنت نکن


• به دخترهای مدرسه بغلی نگاه نکن


• تخته پاک‌کن رو خیس نکن


• حیاط مدرسه رو کثیف نکن


• با دخترها شمسی خانوم ((دکتربازی)) نکن


• دست تو کیف بغل دستیت نکن


• تخته‌سیاه رو خط‌خطی نکن


• گچ رو پرت نکن


• تو راهرو سرو صدا نکن


• تو کلاس پچ‌پچ نکن

 

 

 دوره ی راهنمایی

• ترقّه بازی نکن


• جاهای بدبد فیلمها رو نگاه نکن


• موقع برگشتن از مدرسه دیر نکن


• تو کوچه فوتبال بازی نکن


• دست تو جیبت نکن


• با مامانت کل‌کل نکن


• تو کلاس صحبت نکن


• بعد از ظهر سروصدا نکن


• با دختر شمسی خانوم منچ بازی نکن


• اتاقت رو شلوغ نکن


• روی میز بابات کتابهات رو ولو نکن


• عکس لختی تماشا نکن


• با بچّه‌های بی‌ادب رفت و آمد نکن


• جرّ و بحث نکن

 

 

 دوره ی دبیرستان

• با کامپیوتر بازی نکن


• تو حموم معطّل نکن


• تقلّب نکن


• با دوستات موتورسواری نکن


• عصرها دیر نکن


• با دختر شمسی خانوم صحبت نکن


• با بابات دعوا نکن


• تو کلاس معلّمتون رو مسخره نکن


• تو خیابون دنبال دخترها نکن


• مردم‌آزاری نکن


• نصف شب سرو صدا نکن


• فیلم سوپر نگاه نکن


• وقتت رو با مجله تلف نکن


• چشم‌چرونی نکن

 

 دوره ی دانشگاه

• رشته‌ای رو که دوست داری انتخاب نکن


•۲۴ ساعته چت نکن

• سر کلاس درس غیبت نکن


• با دختر شمسی‌خانوم دل و قلوه ردّ و بدل نکن


• خیابون‌ها رو متر نکن


• تو سیاست دخالت نکن


• با دخترهای مردم هر کاری دلت خواست نکن


• شب برای شام دیر نکن


• با مأمور پلیس کل‌کل نکن


• چراغ قرمز رو عشقی رد نکن


 • آستین کوتاه تنت نکن


• همه رو دودره نکن

 

 دوره ی سربازی

• موهات رو بلند نکن


• روت رو زیاد نکن


• از اوامر سرپیچی نکن


• فرار نکن


• با اسلحه شوخی نکن


• غیبت نکن


• به آینده فکر نکن


• درگیری ایجاد نکن


• به فرمانده بی‌احترامی نکن


• غیر از خدمت به هیچ چیز دیگری فکر نکن


• با رئیس عقیدتی جرّ و بحث نکن


• اعتراض نکن


• با دختر شمسی خانوم نامه‌نگاری نکن


• از تلف شدن وقتت ناله نکن


• از آشپزخونه دزدی نکن

 

 دوره ی شوهر بودن

• با زنت شوخی نکن


• زنت رو با دختر شمسی خانوم مقایسه نکن


• به زنت خیانت نکن


• با دوستانت الواتی نکن


• به زنهای دیگه نگاه نکن


• موبایلت رو قایم نکن


• از عکسهای قبل از ازدواجت نگهداری نکن


• پولت رو خرج دوستات نکن


• رفتار دوران مجرّدی رو تکرار نکن


• غیر از زندگی مشترک به هیچ چیز فکر نکن


• ریسک نکن


• بدون اجازهء زنت هیچ کاری نکن

 

 دوره ی پدر بودن

• بچّه رو تنبیه نکن


• به بچّه بی‌توجّهی نکن


• بچّه‌ت رو با بچّه‌های دیگه مقایسه نکن


• به بچّه توهین نکن


• بچّه رو از بازی منع نکن


• بچّه‌ت رو به کتک زدن بچّهء دختر شمسی خانوم تشویق نکن


• با بچّه کل‌کل نکن


• بچّه رو محدود نکن


• بچّه رو از جنس مخالف دور نکن


• به مادر بچّه بی‌توجّهی نکن


• بچّه رو به هیچ چیز مجبور نکن


• آزادی بچّه رو محدود نکن


• به حلال‌زاده بودن بچّه شک نکن


• از خواستهای بچّه چشم‌پوشی نکن

 

 

 دوره ی پیری

• برای بچّه‌هات مزاحمت ایجاد نکن


• نوه‌هات رو لوس نکن


• با پیرزن‌های دیگه معاشرت نکن


• به خاطراتت فکر نکن


• پولت رو خرج نکن


• هوس جوونی نکن


• غیر از آخرتت به هیچ چیز فکر نکن


• با زنت بی‌وفایی نکن


• از رفتن به خانهءسالمندان احساس نارضایتی نکن


• لباس شاد تنت نکن


• به بیوه شدن دختر شمسی خانوم توجّه نکن


• تو وصیتنامه، هیچکس رو فراموش نکن


• از گذشته ناله نکن


• به هر کی رسیدی، نصیحت نکن


• به آینده فکر نکن

 

  دوره ی پس از مرگ

• حالا دیگه دورهء نکن تموم شد! حالا هر کاری دلت می‌خواد بکن...


• ...بکن


• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن

• ...ولی فقط با روح دختر شمسی خانوم کاری نکن
 



:: موضوعات مرتبط: جالب و خواندنی , نصیحت های ضروری در سن های مختلف , ,
:: بازدید از این مطلب : 1421
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : جمعه 6 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

سلام خوبین ؟؟؟ معلومه که خوبین، الهی فداتون بشم تواین چند روز که نبودم جایی بودم و نتونستم بیام نت. امیدوارم بتونم جبران کنم.....

عروسی رفتن دخترها:
 دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟!
توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار ” پرو” لباس داره…
اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!!
ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!!
بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد…حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه…اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و…که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه…
حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه…مثلا ممکنه ” شینیون” کنه یا مدل دار سشوار بکشه…!
البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه…
یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!
ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی(اینا دستور غذا نیستا!!)گرفته تا لیمو ترش
خوب، روز موعود فرا می رسه!
ساعت ۸ صبح از خواب بیدار می شه( انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم،…بالاخره ساعت ۱۰ تا ۱۰:۳۰ می یاد بیرون…( البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره…که تا ساعت ۱۱ در حمام تشریف داره!)
بعد از ناهار…!
لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت ۱:۳۰ بعد از ظهر…
توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایش گر بنده خدا داره رو می گرده آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!
ساعت ۳ می رسه خونه… بعد شروع می کنه به آرایش کردن...!
بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره( که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!
ساعت ۸ عروسی شروع می شه…یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!
 
 

عروسی رفتن پسرها:
 

اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمی کنه!!
روز عروسی، ساعت ۱۲ ظهر از خواب بیدار می شه… خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!
ساعت ۶ بعد از ظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله…عروسی دعوتیم..!
بعد از خبر دار شدن انگار که برق گرفته باشنش…! می پره تو حموم…
توی حموم از هولش، صورتشم با تیغ می بره…!!( بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)
ریش هاش زده نزده( نصف بیشترو تو صورتش جا می زاره!!)از حموم می یاد بیرون…
ساعت ۶:۳۰ بعد از ظهره…هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه، رسمی باشه یا اسپرت…!
تازه یادش می افته که پیرهنشو که الان خیلی به اون شلوارش می یاد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!
کلی فحش و بد و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیرهنشو تو کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و شلوارشو چرا از علم غیبشون استفاده نکرد که بدونن که نیاز به دوختن داره…!
خلاصه…بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه(البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و بردار هم دستبرد می زنه!!)
ساعت ۸ شب عروسی شروع می شه، ساعت ۹:۳۰ شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله ی زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیر تر از این به عروسی نمی رسه!!



:: موضوعات مرتبط: جالب و خواندنی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1413
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑


:: موضوعات مرتبط: جالب و خواندنی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1451
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

* تازگیا کم میارم به جای بارون می بارم، یه جوری فرصت بده که بگم چقدر دوست دارم.

 

بچه ها

خوشا به حالت که غمی نداری       

مسیر پیچ و خمی نداری

خوشابه حالت که مجردی تو

قاطی زواج نیومدی تو

بچه نداری که بگیرد حالت

چه تختو خوبو راحته خیالت

بچه ها امروزه مصیبت شدن

ننر شدن، لوس و بد عادت شدن

هزینه شون بدجوری رفته بالا

پول علفه خرسه برای اونها

هلاک اجناس مدرن و جدبدن

همیشه تو مراکز خریدن

میدن دو تا چک پولو خیلی آسون

بابت یه لباس تنگ و چسبون

می گیرن از تو دائماً تراول

تا که بسازن یه تیریپ خوشگل

یا کافی شاپن یا کلاس کنکور

اونم برای ژست و فیس و فیگور

بچه نگو آیینه دق شدن

بلا شدن پررو و سرتق شدن

تیپشونم خوشگل و خیلی نازه

همیشه تو بوتیکن و تو مغازه

فشن شدن هزینه شون زیاد شده

فقط شدن توقع و افاده

با بروبچ میرن تو کار سبقت

زندگیشون همش شده رقابت

می خوان که تیپشون عروسکی باشه

گوشی اونها تو محل تک باشه

هدر میدن نصف حقوق مارا

تا که بشن شبیه آن .......

تا که بگی خالیه جیب ماها

میگن چرا دنیا دنیا آوردی مارا

ندارم اصلا سرشون نمی شه

سیریشیه اخلاقشون همیشه

بگی ندارم می خوری ضدحال

چک پولو رو کن تا بشی ایده آل

نظر نشه بدجوری باکلاسن

اند پیامک زدن و تماسن

قبض موبایلشون پدر درآره

دخل حقوق آدمو درمیاره

خلاصه خیلی سخته بچه داری

علی الخصوص با حقوق اداری

خوشا به حالت که هنوز عاقلی

مجرد و راحت و بی مشکلی

(ببخشید یه وقت سوء تفاهم نشه، قصد توهین ندارم. فقط یه طنز گفتم بگم یه ذره بخندیم.)

 

الان دیگه اینجور چیزا شده مد و تمام دنیای جوونا.  البته یگه به این شوری شوری هم نیست. بچه هامون عاقلن خودشون درک می کنن که چقدر گرونگی و چقدر فقر رو به افزایش. باید همینی ام که داریم شاکر خدا باشیم.

پدر و مادرای عزیزم ازتون خواهش می کنم کمتر به بچه هاتون گیر بدین به خدا با گیر دادن و محدود کردن روابط اونا هیچی درست نمیشه، تازه بدتر هم میشه. ممکن از ترس شما قایمکی و یواشکی کار دلخواهشونو انجام بدن.

میدونیم حق با شماس نگران آینده بچه هاتونونید. اما چه میشه کرد جوونی و هزار تا مشکلات و وسوسه. یه کم که بزرگتر بشن این حال و هوا از سرشون میفته.

سعی کنید از راهش وارد بشین. منطقی صحبت کنید. بگین اینجور لباس پوشیدن و یا فلان برخورد شما صحیح نیست و شخصیت شمارو نشون میده. به زور چیزیو بهشون تحمیل نکنید که بدتر میشه، شاید عاقبت هم به راه های باریک بشه که ما دیگه علنن تو اجتماع شاهدش هستیم.

الهی فداتون بشم یه کم منطقی تر برخورد کنید.

با بچه هاتون دوست باشید بذارین هرچی مشکل دارن بیان به شما بگن.

بچه های قشنگم تو این دنیا هیچی و هیشکی پدر و مادر نمیشه. حواستونو جمع کنید یه وقت می بینید انقدر دیرشده که دیگه ..............

خاک پای همه شما مهربونامARAM

   + ; ٤:٥۸ ‎ق.ظ ; سه‌شنبه ۳ اسفند ،۱۳۸٩

جالب و خواندنی

 

* تازگیا کم میارم به جای بارون می بارم، یه جوری فرصت بده که بگم چقدر دوست دارم.

 

بچه ها

خوشا به حالت که غمی نداری       

مسیر پیچ و خمی نداری

خوشابه حالت که مجردی تو

قاطی زواج نیومدی تو

بچه نداری که بگیرد حالت

چه تختو خوبو راحته خیالت

بچه ها امروزه مصیبت شدن

ننر شدن، لوس و بد عادت شدن

هزینه شون بدجوری رفته بالا

پول علفه خرسه برای اونها

هلاک اجناس مدرن و جدبدن

همیشه تو مراکز خریدن

میدن دو تا چک پولو خیلی آسون

بابت یه لباس تنگ و چسبون

می گیرن از تو دائماً تراول

تا که بسازن یه تیریپ خوشگل

یا کافی شاپن یا کلاس کنکور

اونم برای ژست و فیس و فیگور

بچه نگو آیینه دق شدن

بلا شدن پررو و سرتق شدن

تیپشونم خوشگل و خیلی نازه

همیشه تو بوتیکن و تو مغازه

فشن شدن هزینه شون زیاد شده

فقط شدن توقع و افاده

با بروبچ میرن تو کار سبقت

زندگیشون همش شده رقابت

می خوان که تیپشون عروسکی باشه

گوشی اونها تو محل تک باشه

هدر میدن نصف حقوق مارا

تا که بشن شبیه آن .......

تا که بگی خالیه جیب ماها

میگن چرا دنیا دنیا آوردی مارا

ندارم اصلا سرشون نمی شه

سیریشیه اخلاقشون همیشه

بگی ندارم می خوری ضدحال

چک پولو رو کن تا بشی ایده آل

نظر نشه بدجوری باکلاسن

اند پیامک زدن و تماسن

قبض موبایلشون پدر درآره

دخل حقوق آدمو درمیاره

خلاصه خیلی سخته بچه داری

علی الخصوص با حقوق اداری

خوشا به حالت که هنوز عاقلی

مجرد و راحت و بی مشکلی

(ببخشید یه وقت سوء تفاهم نشه، قصد توهین ندارم. فقط یه طنز گفتم بگم یه ذره بخندیم.)

 

الان دیگه اینجور چیزا شده مد و تمام دنیای جوونا.  البته یگه به این شوری شوری هم نیست. بچه هامون عاقلن خودشون درک می کنن که چقدر گرونگی و چقدر فقر رو به افزایش. باید همینی ام که داریم شاکر خدا باشیم.

پدر و مادرای عزیزم ازتون خواهش می کنم کمتر به بچه هاتون گیر بدین به خدا با گیر دادن و محدود کردن روابط اونا هیچی درست نمیشه، تازه بدتر هم میشه. ممکن از ترس شما قایمکی و یواشکی کار دلخواهشونو انجام بدن.

میدونیم حق با شماس نگران آینده بچه هاتونونید. اما چه میشه کرد جوونی و هزار تا مشکلات و وسوسه. یه کم که بزرگتر بشن این حال و هوا از سرشون میفته.

سعی کنید از راهش وارد بشین. منطقی صحبت کنید. بگین اینجور لباس پوشیدن و یا فلان برخورد شما صحیح نیست و شخصیت شمارو نشون میده. به زور چیزیو بهشون تحمیل نکنید که بدتر میشه، شاید عاقبت هم به راه های باریک بشه که ما دیگه علنن تو اجتماع شاهدش هستیم.

الهی فداتون بشم یه کم منطقی تر برخورد کنید.

با بچه هاتون دوست باشید بذارین هرچی مشکل دارن بیان به شما بگن.

بچه های قشنگم تو این دنیا هیچی و هیشکی پدر و مادر نمیشه. حواستونو جمع کنید یه وقت می بینید انقدر دیرشده که دیگه ..............

خاک پای همه شما مهربونام



:: موضوعات مرتبط: جالب و خواندنی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1477
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 اسفند 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد