نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

طعم تلخ واقعیت

بذار یواش شروع کنم ٬ همنفس گلم ٬ سلام

آرزوهام راضی شدن ٬ دیگه بهت نمیرسم

گفتم چیا گفتی بهم ٬ گفتی که آینده داری

دنیا همش عاشقی نیس٬ گریه داری ٬ خنده داری

گفتم که گفتی من باشم ٬ به لحظه هات نمیرسی

به قول دل شاید دلت گرو باشه پیش کسی

خلاصه گفتم که چشات قصد رسیدن نداره

رویاها کاله و دسات خیال چیدن نداره

گفتم که گفتی زتدگیت غصه داره ٬ سفر داره

هم واسه من هم واسه تو با هم بودن خطر داره

گفتم تو گفتی رویاها مال شبای شاعراس

شهامتو کسی داره که شاعر مسافراس

مسافرا اون آدمان که با حقیقت می مونن

تلخیاشو خوب می چشن ٬ غصه هاشو خوب میدونن

گفتم فقط میخوای واست یه حس محترم باشم

عاشقیمو قایم کنم ٬ تو طالع تو کم باشم

گفتم که گفتی ما دو تا به درد هم نمیخوریم

ولی یه جا مثل همیم ٬ هردومون از غصه پریم

گفتم تو گفتی میتونیم یادی کنیم از همدیگه

اما کسی به اون یکی لیلی و مجنون نمیگه

گفتم تو گفتی سهممون از زندگی جدا جداست

حرف تو رو چشم منه اما اینام دست خداس

هرچی که تو گفته بودی گفتم به دل بی کم و بیش

حال خودم ؟ نه راه پس مونده برام نه راه پیش

این حرفای خودت بوده ٬ از من دیوونه تر دیدی ؟

اصلا نگفتم اینا رو خودت دیدی یا شنیدی

دلم که حرفاتو شنید اول که باورش نشد

ولی نه ٬ بهتره بگم ٬ نفهمیدش ٬ سرش نشد

یه جوری مات و غم زده فقط به دورا خیره شد

رنگ از رخش ٬ نه نپرید ٬ شکست و مرد و تیره شد

بلور رویاهام ولی چکید مث خواب تگرگ

آرزوهام از هم ٬ رسید ته کوچه ی مرگ

راستش ازم چیزی نموند به جز همین جسم ظریف

خوب میدونی چی میکشه غریب تو خونه ی حریف

نگی چرا نوشته هام لطیف و عاشقونه نیست

رویا و آرزوم که هیچ ٬ حتی دل دیوونه نیست

زیبا باید تنهایی من این نامه رو سیا کنم

رسم گذشته ها میگه باید به تو نگا کنم

حرفاتو گفتم به خودت ٬ ببینی راستی تو زدی

اصلا توی ذات تو هست ٬ یه همچی چیزی بلدی ؟

اگر تو بیداری بودم ٬ بشین میادش خبرم

اگر نگفتی بنویس ٬ من میخوام از خواب بپرم

دوست دارم ٬ چه توی خواب چه توی مرگ و بیداری

فدای یه تار موهات ٬ که تو منو دوس نداری

مواظب آدما باش ٬ زندگی گرگه زیبا جون

خدای رویای منم ٬ هنوز بزرگه زیباجون


غصه نخور مسافر

غصه نخور مسافر ٬ اینجا ما هم غریبیم

از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم

فرقی نداره بی تو بهارمون با پاییز

نمیبینی که شعرام همه شدن غم انگیز

غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست

اینجا ولی آسمونم باریدنم بلد نیست

غصه نخور مسافر ٬ فدای قلب تنگت

فدای برق ناز اون چشمای قشنگت

غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری

من که خودم میدونم که تو چقدر صبوری

غصه نخور مسافر بازم میای به زودی

ما رو بگو چه کردیم از وقتی تو نبودی ؟

غصه نخور مسافر ٬ غصه اثر نداره

از دل تو میدونم هیچکس خبر نداره

غصه نخور مسافر رفتیم تو ماه اسفند

اردیبهشت که میشه تو برمیگردی ٬  لبخند

غصه نخور مسافر همیشه اینجوری نیست

همیشه که عزیزم راهت به این دوری نیست

غصه نخور مسافر ٬ غصه نخور ستاره

غصه نخور مگه تو کنار دریا نیستی ؟

من چشم به رات میمونم ٬ ببین تو تنها نیستی

غصه نخور مسافر ٬ غصه کار گلا نیست

سفر یه امتحانه ٬ به جون تو بلا نیست

غصه نخور مسافر تو خود آسمونی

در آرزوی روزی که بیای و بمونی


نامه ی یک متهم

شاکی پرونده سلام ٬ درسته من متهمم

حتی برای متهم شدن پیش تو هم کمم

چه ذوقی کردم شنیدم گفتی شکایت میکنی

اما دلم گرفت که گفتی منو اذیت میکنی

من تو رو اذیت میکنم ٬ منی که میمیرم برات

من که به تندی میشکنم زیر تولد نگات

تو حکم من نوشته بود طبق مواد بیست و یک

تو روزگار من و تو این کارا عاقلانه نیست

معلومه عاقلانه نیست ٬ عاشق که عاقل نمیشه

ولی با این جواب من که حکمی باطل نمیشه

شاکی محترم ٬ گلم ٬ بگو که زندونیم کنن

بگو پیش پای چشات ٬ یک شبه قربونیم کنن

بگو به افتخار تو ۲ بیان منو دار بزنن

علت دیوونگیمو ٬ تو کوچه ها جار بزنن

بگو که از رو قصمون کلی لالایی بسازن

عکسای زیبا رو ولی ٬ اینجا و اونجا نندازن

آ]ه حسودی میکنم بفهمن این رازو همه

فردا تقلب کنن از جنون این متهمه

دوس ندارم زیبای من از هرکسی شاکی باشه

متهم اون نباید تو کره ی خاکی باشه

شاکی من ٬ قانون میگه : به هرکی رو کنه جنون

چون قانونو نمیشناسه ٬ دیگه نه تنبیه و نه اون

متهمت اما میخواست شامل این بندا نشه

به خاطر همین داره بارای عقلو میکشه

نشسته تنها این گوشه ٬ بدون حامی و وکیل

کلی خوشش اومده از عشق تو و جرم و دلیل

خوب میدونه اگه وکیل ببنده این پرونده رو

میچینه از لبای تو ٬ گلای سرخ خنده رو

درسته که عاشقتم ٬ اما مگه من دیوونم

خنده رو از تو بگیرم که بی چشات نمیتونم

خلاصه که شاکی ما ٬ صاحب پرونده ی من

خاطره ی گذشته هام ٬ مالک آینده ی من

متهمت قصدی نداشت ٬ عاشقیشو به دل نگیر

فقط اونو قبول بکن به چشم مجرمی اسیر

اینجا وکیلی نمیاد که بگه من جنون دارم

چون اگه آزادم کنن باز سرتو درد میارم

شاکی نازنین من ٬ مزاحمت شدم ٬ ببخش

مثل تمام لحظه ها بتاب و آروم بدرخش

متهمت قول میده که دیگه به تو نامه نده

درسته دیوونس ولی موندن رو قولو بلده

فک نکنی نامه ی من شده مث دفاعیه

شاکی گل نشون ندی این مدرکو به قاضیه

نشون بدی اونم میگه به خاطر درد جنون

متهمت گناه داره بگذر از اتهام اون

ولی تو این کارو نکن ٬ میخوام اسیری بکشم

تابلوی چشمای تو رو ناز و کویری بکشم

فدای چشمات که تو نور هزار و صد رنگ میشه

زرد پاییزی میپوشی ٬ چشات چه خوش رنگ میشه

راحت شدی از دست من با شعر و عشق و التماس

نمیگم اما نمیام بیرون از این رخت و لباس

یادت باشه لحظه ی صدور حکم تو محکمه

دلت نسوزه ٬ نگذری از تقصیر متهمه

شاکی هیچ کسی نشو ٬ فقط اینو ازت میخوام

فدای شاکی گل و جرم و جنون و اتهام

الهی دروازه ی بخت به روت همیشه وا بشه

دست به خاکستر بزنی ٬ الهی که طلا بشه

متهم هرچی ردیف ٬ ردیف پنج و دو و سه

نمیذارم تو عاشقی کسی به گردم برسه





:: موضوعات مرتبط: مجموعه اشعار مریم حیدرزاده , ,
:: بازدید از این مطلب : 1323
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : جمعه 6 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: